ترس

نظر دانشمندان غربی مخصوصا روانشناسان غربی در مورد ترس این است که انسان نباید بترسد تا جایی که در وجود انسان 100نوع ترس یافته اندکه انسان باید از همه این ترسها بیرون آید تا احساس خوشبختی کند اما یک انسان شناس به اسم جعفرابن محمدالصادق(ع)نظرش این است که انسان خوشبخت کسی است که ترسو باشد،هم پشت سرش ترس باشد هم پیش رویش،

حال چگونه است که ایشان انسان رابا ترس خوشبخت می داند وآنها بی ترس ؟

جواب دروسعت دید ایشان نهفته است، آنها وسعت دیدشان دنیاست وما فیها یعنی بزرگان خُرد خِردشان نشسته اند و فکرکرده اند و با عقل کودکی شان به اصطلاحاتی چون سکولاریسم و لیبرالیسم و اومانیسم رسیده اند، دنیا را برای انسان دیده اند و انسان را بدون لذت های دنیا پوچ فهمیده اند، ازاین روست که فروید به زنی که در دام شهوت مردی بیگانه ،گرفتار شده است تجویز می کندکه خود را رهاکن تا لذت ببری از این بلا که حادثت شده است.

اینان چه، بپذیرند چه نپذیرند نظرمن این است که اپیکوریستند، لذت گرایند، همه چیز را برای لذت می خواهند و از این روست که ترس را دوست ندارند، چرا که ترس لذاتشان رامخدوش می کند،

صادق آل عبا(ع) ترس را برای انسان تجویز می کند، چون دنیا را معبری می بیند برای آخرت ،انسان را بزرگتر از آن می داند که محدودش کند  در دنیا ولذات آن، ایشان انسان را متصف می خواهد به اوصاف خدایی، آن ها آدمی را اولئک کالانعام بل هم اضل می خواهند و امام صادق اشرف مخلوقاتش می خواند.

از این روست که می فرماید:"المؤمن بین مخافتین" مومن کسی است که در میان دو ترس زندگی کند، هم پشت سرش ترس باشد هم پیش رویش، این نشانه ای است برای اهل ایمان، اما کدام ترس؟ یابن رسول الله ترس از چه؟ می فرماید: "ذنب قد مضی و لا یدری ما ثنع الله فیه" آری ترس از گذشته، از اشتباهات گذشته، از گناهانی که انجام داده ای . شاید توبه هم کرده ای، اما؛ از کجا معلوم خدا تو را بخشیده باشد؟! وقتی کمی عمیق و دقیق نگاه کنی می فهمی علتش را و حکمتش را، آری ! ترس از گناهی که انجام داده ای و نمی دانی خدا چه تصمیمی برایت گرفته باعث می شود لذت گناهی که کرده ای در کامت نماند و دوباره تو را به سوی خود نکشاند، این ترس پشت سر بود اما ترس پیش رو چیست یابن رسول الله؟ می فرماید: " عُمرٍ قد بقی و لایدری ما یکتسب فیه من المهالک" ترس پیش رو، از آینده ات می باشد، عمری که پیش رو داری و نمی دانی که در این عمر باقی مانده ات چه خواهی کرد، به چه گناهانی مبتلا خواهی شد، بالاخره آدمی زاد ممکن الخطاست و روزگار، کج مدار، یعنی به قول معروف ترس از این که آیا عاقبت به خیر می شوی یا عاقبت به شر و هلاکت؟ در این ترس نیز حکمتی است نیکو، و آن این که ترس از آینده و ابتلائات آن، انسان را از عجب و خود پسندی می رهاند و او را به منزلگاه سعادت می رساند حضرت صادق در ادامه حدیث می فرماید: " فلا یصبحه الا خائفاً و لا یصلحه الا الخوف" نتیجه این که مومن صبح نمی کند مگر در حال خوف و ترس (ترس از گذشته و آینده) و مومن را اصلاح نمی کند مگر همین ترس. از این روست که وقتی خداوند ابلیس را از بارگاه ملکوتش به خاطر نداشتن ترسی در دل، می راند، ملائکه نالان و گریان می شوند، که خدایا ما ترس آن داریم که به عاقبت ابلیس گرفتار آییم، که خداوند عالمیان می فرماید که ای ملائکه من، تا زمانی که این ترس در دلتان هست، نترسید، چرا که همین ترس ناجی شماست.